اکسیر برگ خزان
۱۴۰۳-۱۲-۲۵
بدون دیدگاه
اکثر روزهای زمستان و بخش زنان باهم در آمیخته‌اند. بخشی پر از تجارب نو. بخشی ممزوج با رویدادهای تلخ و شیرین. مثل سایر روزهای زندگانی.
برچسب: کلینیک
ای جستجوگر چه می‌کنی؟
۱۴۰۳-۱۲-۱۶
بدون دیدگاه
به روز دوشنبه – سیزده اسفندماه – نزدیک می‌شوم. روزی که قرار است ارائه دومم در بخش زنان را به نمایش بگذارم. روزی که قرار
از هر یک، چه آموختی؟
۱۴۰۳-۱۲-۰۱
بدون دیدگاه
جنس این یادداشت کمی متفاوت است. احتمالا شرایط جوی، روزهای بخش زنان و اتفاقات پیرامون آن باعث شده بهتر آن را ببینم و یا تجربه
چه غریب ماندی ای دل!
۱۴۰۳-۱۱-۱۹
۲ دیدگاه
روزهای زنان و سرمای زمستانی بهمن‌ماه ۱۴۰۳ باهم در آمیخته‌اند. روزهایی پر از تجارب غریب… قریب… گاهی نمی‌دانم چطور می‌توان یک روز را به پایان
روزی روزگاری؛ یک کلینیک آرام!
۱۴۰۳-۱۰-۳۰
بدون دیدگاه
روزها آرام و به‌سرعت گذشت. آن اندک برگ‌های زرد باقی‌مانده بر شاخه‌های درختان هم ترک منزل کردند تا شرایط برای یک زندگی دوباره – برای
از استاد؛ بازتعریف یک کلمه شناخته‌شده
۱۴۰۳-۰۷-۰۵
بدون دیدگاه
و بالاخره روتیشن ریه و روماتولوژی….. روزهای داخلی رفته‌رفته به پایان خود نزدیک می‌شد. این پایان ترکیبی از شادی و ناشادی بود. ناشادی از جهت
از تنگنای زمان
۱۴۰۳-۰۶-۲۶
بدون دیدگاه
و اما باقی مسیر. نوشته پیشرو به معنی حقیقی کلمه، یک چکیده است. یک گلچین است. گلچینی از وقایعی که به سرعت باد – یا
دوره گذار از فیزیوپاتولوژی به بیمارستان
۱۴۰۳-۰۶-۱۱
بدون دیدگاه
سلام بر تو. سلامی از گذشته به سوی آینده. در این دوره حدودا یکساله فیزیوپاتولوژی، از انبوه بیماری‌ها گذشتیم. محور پایه کریستال یادگیری‌مان با مقدمه‌ای بر