اینجا هیچکس تنها نیست
از عجایب روزهای جراحی هرچه بگویم، کم گفتهام. در وصف روزهایش همین بس که شاهد بر روزهای جنگ نیز بود. یادداشت پیشرو بهانهای است تا
وبلاگ شخصی
از عجایب روزهای جراحی هرچه بگویم، کم گفتهام. در وصف روزهایش همین بس که شاهد بر روزهای جنگ نیز بود. یادداشت پیشرو بهانهای است تا
احتمالاً هیچ چیز نمیتواند به اندازه دیدن حال خوب یک فرد برای پزشک معالجش خوشایند باشد و احتمالاً این موضوع، یکی از لذتهایی است که
بهار و عجایبش، بهار و زیباییهایش، بهار و تکرارناشدنیهایش… در فاصله زمانی بهار گذشته تا بهار امروز، اتفاقات منتظره و غیرمنتظره زیادی به وقوع پیوسته.
زمانی که درگیر ناملایمات میشویم، نمیتوانیم درست ببینیم. اتفاقات و رویاروییهایی که ممکن است به چشم نیایند، گاه نامبارک ظاهر میشوند. گاهی این نامبارکی و
از سهشنبه ۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ صبح امروز با آسمانی نیمهابری بروز پیدا کرد. آسمانی با رگههایی از ابرهای تیره. ابرهای تیرهای که راه را برای
از دوشنبه ۲۵ فروردینماه ۱۴۰۴ روزهای دوره جراحی – همانطور که از گفتهها و شنیدههایش برمیآمد – پر است از سحرخیزی. اکثر حجم کارهایش در
بهار همیشه یکی از بهترین اوقات سال بوده است. بهار ۱۴۰۳ آغاز مقطع کارآموزی بود و بهار ۱۴۰۴ با آمدنش، نوید طی شدن نیمی از
قبلتر به واسطه یادداشتی که نقلی بر روزگار اورژانس بود، از عجایب بیمارستان گفتهام. اینطور که بهنظر میرسد، بیمارستان آنچیزی نیست که بهنظر میرسد! بسیاری از اسباب
از {بیمار} تخت ۲ یه نوار میگیری؟ نقلی بر اولینها، از دوشنبه ۲۱ آبانماه ۱۴۰۳ و وقایع پیرامونش برداشت اول؛ دیدگان نگران – وای از
سلاام؛ با اورژانس تماس گرفتم؟ از دوشنبه و سهشنبه ۲ و ۳ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت حوالی ۹ است. طبق برنامه اعلام شده روز اول مهرماه،