اکسیر برگ خزان
اکثر روزهای زمستان و بخش زنان باهم در آمیختهاند. بخشی پر از تجارب نو. بخشی ممزوج با رویدادهای تلخ و شیرین. مثل سایر روزهای زندگانی.
وبلاگ شخصی
اکثر روزهای زمستان و بخش زنان باهم در آمیختهاند. بخشی پر از تجارب نو. بخشی ممزوج با رویدادهای تلخ و شیرین. مثل سایر روزهای زندگانی.
به روز دوشنبه – سیزده اسفندماه – نزدیک میشوم. روزی که قرار است ارائه دومم در بخش زنان را به نمایش بگذارم. روزی که قرار
روزهای بهمنماه با شروع بخش زنان مصادف شد. زمانی که سرمای زمستان جایی بجز مغز استخوان برای رسوخ نداشت :”)) و خواب زمستانی درختان نیز
قبلتر به واسطه یادداشتی که نقلی بر روزگار اورژانس بود، از عجایب بیمارستان گفتهام. اینطور که بهنظر میرسد، بیمارستان آنچیزی نیست که بهنظر میرسد! بسیاری از اسباب
روزهای آذر روند متفاوتی را در پیش گرفتند. آن نامتعادلی شرایط که از آبانماه – در میانه آن قلب زیبا – به وجود آمده بود، کماکان ادامه
روزهای قلب بدون شک از آموزشیترین روزهای مقطع کارآموزی بود. چه از لحاظ امور مستقیما مرتبط با پزشکی و چه از لحاظ دیگر ابعاد مورد
و بالاخره روتیشن ریه و روماتولوژی….. روزهای داخلی رفتهرفته به پایان خود نزدیک میشد. این پایان ترکیبی از شادی و ناشادی بود. ناشادی از جهت
با نزدیک شدن به واپسین روزهای بهار ۱۴۰۳، دوره داخلی نیز از میانه خود عبور کرده بود. دیگر راهی تا انتها باقی نمانده بود. نوشته
و اما باقی مسیر. نوشته پیشرو به معنی حقیقی کلمه، یک چکیده است. یک گلچین است. گلچینی از وقایعی که به سرعت باد – یا
همانطور که در پیشگفتار اولیه هم عنوان شد، بخشی از نوشتههایش را در باب هنر و ادبیات خواهی یافت. بعد از آن معرفی کتاب (زندگینامه استیو جابز)،