وبلاگ شخصی

در ستایش معماران سازه‌های ناپیدا

مسیری را آغاز می‌کنیم. با انبوهی از نادانسته‌ها. آماج نامنتظره‌ها می‌شویم. حیرانیم و سرگردان. حرکت می‌کنیم، هرچند دست‌ و پا شکسته. به پیش می‌رانیم، هرچند دست‌ و پا بسته. دست‌ و پا بسته‌ ندانستن. حیران مسیرهای ناآشنا. سرگردان راه‌های بی‌انتها. در این سرگشتگی، نجوا می‌کنیم. در این حیرت‌زدگی، به دنبال

مطالعه نوشتار »

کار دشوار است!

از دوشنبه ۲۵ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ روزهای دوره جراحی – همانطور که از گفته‌ها و شنیده‌هایش برمی‌آمد – پر است از سحرخیزی. اکثر حجم کارهایش در همان ساعات آغازین روز متمرکز شده و این یعنی باید خودت را کمی قبل از بروز خورشید، از وضعیت Supine خارج سازی! جراحی را علاوه

مطالعه نوشتار »

گزارش وضعیت

روزهایی بهار قریب اند. روزهای بهار غریب اند. روزهای بهار، ایستادن بر لبه بی‌وزنی اند. روزهای بهار سایه‌سار اند. روزهای بهار روشنی‌بخش اند. روزهای بهار، بسیار اند و چه بسیارها باید تا ذهن اندر خم احوالات، خودش را دریابد. خلاصه‌اش اینکه یادداشت پیشرو از یکی از روزهای بهار برایت می‌گوید…

مطالعه نوشتار »

همه عمر جستجوها

بهار همیشه یکی از بهترین اوقات سال بوده است. بهار ۱۴۰۳ آغاز مقطع کارآموزی بود و بهار ۱۴۰۴ با آمدنش، نوید طی شدن نیمی از این دوران را به همراه داشت… از شنبه ۱۶ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ امروز چه می‌کنم؟ مقابل پنجره روبه‌روی اتاق خوابگاه ایستاده‌ام. حدود ساعت ۶ صبح. به

مطالعه نوشتار »

از تجارب زیسته؛ بالین و روزهای بیمارستان

مدتی پیش بود که با دوستی در مورد روزهای بیمارستان صحبت می‌کردم. او که به تازگی مقطع فیزیوپاتولوژی را پشت سر گذاشته بود، به من لطف داشت و سوالاتی مطرح کرد. آن روز سعی کردم با تجربه بسیار ناچیزم پاسخ دهم. از روزهایی که دیده و از شرایطی که تجربه

مطالعه نوشتار »

اکسیر برگ خزان

اکثر روزهای زمستان و بخش زنان باهم در آمیخته‌اند. بخشی پر از تجارب نو. بخشی ممزوج با رویدادهای تلخ و شیرین. مثل سایر روزهای زندگانی. یادداشت پیشرو – اگرچه پراکنده است اما – از روزهای پایانی آن برایت خواهد گفت… حکایت همچنان باقی… دوشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۳ است. چه می‌کنم؟

مطالعه نوشتار »

ای جستجوگر چه می‌کنی؟

به روز دوشنبه – سیزده اسفندماه – نزدیک می‌شوم. روزی که قرار است ارائه دومم در بخش زنان را به نمایش بگذارم. روزی که قرار است در درمانگاه بگذرانم. با یکی از عزیزترین اساتید این بخش. همان که استاد ناظر ارائه اولم در این روتیشن‌ها بود. دیگر چه می‌کنم؟ در انتظار سه‌شنبه

مطالعه نوشتار »

از هر یک، چه آموختی؟

جنس این یادداشت کمی متفاوت است. احتمالا شرایط جوی، روزهای بخش زنان و اتفاقات پیرامون آن باعث شده بهتر آن را ببینم و یا تجربه بیشترش باعث شده قصد کنم – صرفا در حد چیزهای محدودی که تجربه و سعی کرده‌ام در حد توان، ببینم و بخوانم – از آن

مطالعه نوشتار »

چه غریب ماندی ای دل!

روزهای زنان و سرمای زمستانی بهمن‌ماه ۱۴۰۳ باهم در آمیخته‌اند. روزهایی پر از تجارب غریب… قریب… گاهی نمی‌دانم چطور می‌توان یک روز را به پایان رساند، گاه نمی‌خواهم یک روز به پایان برسد و گاه نیز متوجه پایان روز نمی‌شوم. به خودم که می‌آیم، عقربه‌های ساعت روی هم سایه انداخته‌اند

مطالعه نوشتار »

متفاوت دیدن؛‌ به مثابه یک هنر

روزهای بهمن‌ماه با شروع بخش زنان مصادف شد. زمانی که سرمای زمستان جایی بجز مغز استخوان برای رسوخ نداشت :”)) و خواب زمستانی درختان نیز به میانه خود نزدیک می‌شد. یادداشت پیشرو کمی از زنان و سوالات پیرامون آن برایت خواهد گفت. شرحی بر احوال روزهای آغازین بخش زنان دوشنبه

مطالعه نوشتار »