تابستان، اعصاب و طبقه سوم
مردادماه بود و گرمای تابستان به نهایت رسیده بود. در میانه آن روزهای تابستانی، اولین تجربه حضور در بخش بیماریهای مغز و اعصاب در حال
وبلاگ شخصی
مردادماه بود و گرمای تابستان به نهایت رسیده بود. در میانه آن روزهای تابستانی، اولین تجربه حضور در بخش بیماریهای مغز و اعصاب در حال
روزهای داخلی گذشت. روتیشن روماتولوژی هم به پایان خود نزدیک میشد. دنیایی از تظاهرات نه چندان واضح. دنیایی از اضداد. در کنار اینها، تجربه بروزهای
و بالاخره روتیشن ریه و روماتولوژی….. روزهای داخلی رفتهرفته به پایان خود نزدیک میشد. این پایان ترکیبی از شادی و ناشادی بود. ناشادی از جهت
با نزدیک شدن به واپسین روزهای بهار ۱۴۰۳، دوره داخلی نیز از میانه خود عبور کرده بود. دیگر راهی تا انتها باقی نمانده بود. نوشته
و اما باقی مسیر. نوشته پیشرو به معنی حقیقی کلمه، یک چکیده است. یک گلچین است. گلچینی از وقایعی که به سرعت باد – یا
روتیشن اورژانس هم به پایان خود رسید. روتیشنی که پر بود از تجربههای تازه. تجربههایی که هم بالینی بود و هم غیر بالینی. تجاربی که
در یکی از روزهای بهاری، زمانی که فرصتی تا انتهای روتیشن دوم داخلی باقی نمانده بود، فرصت مناسبی فراهم شد تا کمی از تجربه آن
بالاخره بعد از مقدمهچینیهای بسیار، زمان ورود به مقطع کارآموزی است (+). قسمت اول این نوشته، مربوط به دوره فیزیوپاتولوژی بود. این نوشته نقل وقایعی است که در یک
سلام بر تو. سلامی از گذشته به سوی آینده. در این دوره حدودا یکساله فیزیوپاتولوژی، از انبوه بیماریها گذشتیم. محور پایه کریستال یادگیریمان با مقدمهای بر