همانطور که در پیشگفتار اولیه هم عنوان شد، بخشی از نوشتههایش را در باب هنر و ادبیات خواهی یافت. بعد از آن معرفی کتاب (زندگینامه استیو جابز)، بنظر کمی پرداختن به موسیقی خالی از لطف نباشد.
در بین آثار مشاهیر موسیقی جستجو میکنی. در این بین، یونان را از جمله سرزمینهای برجسته در این زمینه مییابی. به سراغ یکی از موسیقیدانهای معاصر میروی. او که با نام هنری Vangelis در کشور شناخته میشود. او که یکی از شخصیتهای بینظیر سبک New Age است. از بین قطعات مطرحش، Aquatic Dance را انتخاب میکنی. به یک آنْ متوجه شکل گرفتن نوعی مکالمه میشوی. مکالمهای که بین همان قطعه و Music Player شکل میگیرد. مکالمهای که در باب پیرامونشان است. مکالمهای که به شنوندگانشان مربوط میشود. موسیقی همچنان در زمینه در حال پخش شدن است. شروع به نوشتن میکنی…..
+ موسیقی را چگونه یافتی؟
– فرارگاهی از ناملایمات، آن زمان که کالبد را یارای ادامه نباشد.
+ هر زمان انقدر مهیب؟
– البته که نه. قطعِ مُسلّم دلایل بسیاری دارد. آدمی را ابعادیستْ گوناگونْ در انواعِ اَشکال. مگر میشود انجام هر عمل تنها یک بعد را درگیر خود کند؟
+ چه جالب! متوجه بودم که موسیقی میتواند ناشاد را شاد و فسرده را شکفته سازد و پریشانی دل را به سمت بالندگی سوق دهد اما به اینکه چطور ابعاد دیگر را درگیر خود ساخته، فرزند بشر را به تقلا میافکند، دقت کافی نداشتم.
– پس چه خوب که از این دانسته بهرهجویی کنی. در این راه اما باید بدانی اینها همه ابزار اند و جایگاه ابزارها هر یک در زمانی تعریف میشود. اگر به محلکار تعمیرکاران ماهر هم توجه کرده باشی، این موضوع به وضوح بروز پیدا میکند. ابزارآلات هر یک بر نقطهای نصب شدهاند و تنها در زمان نیاز، اندکی از خانهشان هجرت کرده، به محل کارشان میروند و باز دوباره به همانجا برمیگردند. این رفتن و آمدن همه از پی بهتر شدن است…..
+ درست میگویی. حتما باب اولویتها را باید در نظر گرفت.
– بهراستی که یک قطعه موسیقی چه مفاهیمی را میتواند بسط دهد، اینطور نیست؟
+ درست است اما بنظر تو محدوده عملکردش فقط همین هاست؟
– حتی بیش از اینها. گاهی زبان را توان بیان کلمات نباشد. گاهِ این اوقات هم کم پیش نخواهد آمد. دایره لغات محدود اند. علاوه بر اینها مفاهیم دیگری هم وجود دارد…..
+ درست است. این را تجربه کردهام. حتی گاهی پیش میآید که در دل یک قطعه کوتاه موسیقی یا جملهای بس مختصر، مفاهیم عمیقتری وجود داشته باشد که با هر بار مطالعه کردن، بیشتر بروز پیدا میکنند.
– راستی از ابتدای صحبتت بنظر میآمد کمی آزردهحالی. الان بهتر شدی؟
+ اصلا متوجه نشدم چه زمانی مابین صحبتها، دیگر آن حال را نداشتم :).
– پس بر تو باد قدر دانستن. به یاد آن رِند شیرازی که فرمود؛ امروز قدر پند عزیزان شناختم
+ بله بله، یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد…..
+ از همصحبتی با شما بسیار مفتخر هستم.
– من نیز هم.
تو به یک آنْ متوجه محیط اطراف میشوی. چه شده بود؟ در کجا سیر میکردی؟ چه صحبتهایی در دل آن حدود ۴ دقیقه موسیقی نهفته بود؟
به راستی که زمان تا چه اندازه بیقیمت است…..