مسیری را آغاز میکنیم. با انبوهی از نادانستهها. آماج نامنتظرهها میشویم. حیرانیم و سرگردان. حرکت میکنیم، هرچند دست و پا شکسته. به پیش میرانیم، هرچند دست و پا بسته. دست و پا بسته ندانستن. حیران مسیرهای ناآشنا. سرگردان راههای بیانتها.
در این سرگشتگی، نجوا میکنیم. در این حیرتزدگی، به دنبال یک صدا هستیم. صدایی که راه را بشناسد. آوایی که سکوت کرکننده سرگشتگی را بشکند. چراغی که از شعلهاش، بتوانیم از ظلمت بیامان، امان یابیم…
یادداشت کوتاه پیشرو با الهام از سخنرانی استیو جابز – مدیرعامل فقید شرکت اپل – در ستایش مقام معلم نگاشته شده است. یعنی سعی کردهام چنین باشد. سخنرانی مذکور در ژوئن سال ۲۰۰۵ میلادی در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشگاه استنفورد ایراد شد (+)…
آیندهپیمای گذشته پیدا!
احتمالاً تو هم مثل من، چندین عبارت از این سخنرانی را در گوشه ذهنت به خاطر سپردهای. یکی از آنها Connecting the Dots است. وقتی مسیری را آغاز میکنیم، از پیشرویمان نمیدانیم. ابتدا کورکورانه تلاش میکنیم. سعی میکنیم با سعی و خطا جلو برویم. به مسئله برمیخوریم. صورت مسئله تعریف میکنیم. در تلاش برای حل آن مسئله تقلا میکنیم. به اینجا که میرسیم، چراغ افکار بالای سرمان روشن میشود و قسمتی از متن سخنرانی را از پیش چشممان میگذرانیم؛
“You can’t connect the dots looking forward; you can only connect them looking backwards.”
ما که هنوز مسیر را به انتها نرساندهایم، از پیوند دادن نقطهها ناتوانیم. در آغاز راه، نقطهها بیمعنا بهنظر میرسند؛ بینظم، بیجهت، بیارتباط. در همین اثنا است که وجود معلم را پر رنگ میبینیم. یک راهنما و یک منتور. کسی که قبل از ما آن مسیر را پیموده و در پیوند دادن نقطهها مهارت دارد. کسی که میتواند به ما در تعریف درست صورت مسئله کمک کند. کسی که راه را میشناسد. اوست که ما را یاری میدهد تا صورت مسئله را درست ببینیم و تقلای بیجهت را به تفکری هدفمند بدل کنیم. اوست کسی که ناملموسهای مسیر ما، برایش مثل آب روان روشن است…
آغاز یا پایان؟
با پیشرفت هر روزه ابزارهای ارتباطی و فراگیر شدن روشهای آموزش و یادگیری، دیگر عبارت فارغالتحصیلی معنایی ندارد. پس لطفاً بیا کمی در مورد کلمات فکر کنیم. فارغالتحصیل کیست؟ گویا کسی واقعاً فارغالتحصیل است که فاقد علائم حیاتی باشد! در دنیایی که یادگیری دائمی بیاندازه اهمیت دارد و مسیرهایش از گذشته بسیار هموارتر است، چه چیزی برایمان بهتر است؟ خود ماهی یا ماهیگیری؟ قسمتی از سخنان جناب جابز را به خاطر میآوریم؛
“Stay hungry. Stay foolish.“
بیا سعی کنیم با این تداعیها، بیشتر در مورد کلمه معلم فکر کنیم. معلم؟… چرا این کلمات اینجا هستند؟ Hungry؟ Foolish؟…
آیا جز این است که معلم عشق به یادگیری (Hunger) را در دانشجویانش زنده نگه میدارد و آنها را تشویق میکند تا همواره در مسیر رشد و کشف (Foolishness) باقی بمانند؟ آیا جز این است که معلم تنها آتشافروز سیاهی نادیدهها نیست، بلکه عطشافزای دانستن نیز هست؟
گویا معلم، معمار سازههاییست که تنها با چشم مسلح دیده میشوند. سازههایی از جنس ماندگار…