وبلاگ شخصی

کلمات مسکوت

از اشیاء کوچک به‌یادآورنده گذران از زمان‌های مختلف و رویارویی با وقایع گوناگون، تجربه‌های بس ارزشمندی را به اندوخته داشته‌های آدمی می‌افزاید. گاه این تجارب بسیار شیرین بوده و آرزوی همیشگی بودن آنها و رنج عدم تحقق این آرزو، ذهن را آزار می‌دهد. گاهی نیز این تجربه‌ها به اندازه‌ای تلخ

مطالعه نوشتار »

می‌توانی چیزی ببینی؟

با رسیدن به شهریورماه ۱۴۰۳، تابستان آخرین زورهایش را می‌زد که بتواند استخوان‌هایت را مغز پخت کند. حرارت اشتیاق حضور در بخشی که تا به حال تجربه نشده بود آن گرما را دو چندان می‌کرد. یادداشت پیشرو از آن روزها می‌گوید….. انتخاب اول من داخلی بود طبق قرار قبلی، شهریورماه

مطالعه نوشتار »

تابستان، اعصاب و طبقه سوم

مردادماه بود و گرمای تابستان به نهایت رسیده بود. در میانه آن روزهای تابستانی، اولین تجربه حضور در بخش بیماری‌های مغز و اعصاب در حال به وقوع پیوستن بود. یادداشت پیشرو از آن روزها خواهد گفت. جایی در این نزدیکی؛ طبقه سوم سمت راست نقلی از چهارشنبه ۱۷ مردادماه ۱۴۰۳

مطالعه نوشتار »

دوازده هزار مسیر بی‌انتها

به بهانه حدود ۱۲ هزار دقیقه تدریس متمرکز در دوران دانشجویی یکی از زمینه‌هایی که چند مرتبه در خصوص آنها یادداشت‌هایی نوشته‌ام و جسته و گریخته به آن اشاره کرده‌ام، موضوع تدریس و آموزش است (+/+). مقوله‌ای که در زمان اولین تجربه‌اش، تجمعی از احساس ترس، لذت، اضطراب، هیجان، امید

مطالعه نوشتار »

چندین هزار امید بنی‌آدم است این

روزهای داخلی گذشت. روتیشن روماتولوژی هم به پایان خود نزدیک می‌شد. دنیایی از تظاهرات نه چندان واضح. دنیایی از اضداد. در کنار این‌ها، تجربه بروزهای متفاوت رفتاری هم بس حیرت‌انگیز بود. نوشته پیشرو از آن روزها می‌گوید….. بسیار سفر باید تا پخته شود خامی از سه‌شنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳ هوای

مطالعه نوشتار »

از استاد؛ بازتعریف یک کلمه شناخته‌شده

و بالاخره روتیشن ریه و روماتولوژی….. روزهای داخلی رفته‌رفته به پایان خود نزدیک می‌شد. این پایان ترکیبی از شادی و ناشادی بود. ناشادی از جهت پایان روزهای بدون تکرارش و شادی بابت گذار دوران نه چندان آسانش. شاید یکی از معدود مواردی بود که قسمت ناشادش بر دیگری غلبه داشت.

مطالعه نوشتار »

کمک! اینجا همه‌چیز مشکوک است

با نزدیک شدن به واپسین روزهای بهار ۱۴۰۳، دوره داخلی نیز از میانه خود عبور کرده بود. دیگر راهی تا انتها باقی نمانده بود. نوشته پیشرو از آخرین روز روتیشن نفرولوژی می‌گوید. زمانی که بهار – بیش از هر وقت دیگری – آماده رخت بربستن تا فرصتی دوباره بود. از

مطالعه نوشتار »

از تنگنای زمان

و اما باقی مسیر. نوشته پیشرو به معنی حقیقی کلمه، یک چکیده است. یک گلچین است. گلچینی از وقایعی که به سرعت باد – یا حتی سریع‌تر – گذشتند و جز تعدادی تصویر و متن، چیزی از آنها باقی نمانده. البته که آموخته‌هایش چراغ راه خواهند بود. منظورم را متوجه

مطالعه نوشتار »

پایان هم بخشی از مسیر است

روتیشن اورژانس هم به پایان خود رسید. روتیشنی که پر بود از تجربه‌های تازه. تجربه‌هایی که هم بالینی بود و هم غیر بالینی. تجاربی که جنسش با مطالعه کتاب‌ها تفاوت داشت. یادداشت پیشرو در قالب کلماتی چند، به بررسی آن روز می‌پردازد….. از پایان روتیشن اورژانس داخلی از چهارشنبه ۱۹

مطالعه نوشتار »

این نیز بگذرد!

در یکی از روزهای بهاری، زمانی که فرصتی تا انتهای روتیشن دوم داخلی باقی نمانده بود، فرصت مناسبی فراهم شد تا کمی از تجربه آن روزها بنویسم. یادداشت پیشرو بر آن احوال خواهد بود. از گذار سال محنت، حکمت و مکنت! از سه‌شنبه ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ امروز که در عمل،

مطالعه نوشتار »