چون باد رفته باشد
بهار و عجایبش، بهار و زیباییهایش، بهار و تکرارناشدنیهایش… در فاصله زمانی بهار گذشته تا بهار امروز، اتفاقات منتظره و غیرمنتظره زیادی به وقوع پیوسته.
وبلاگ شخصی
بهار و عجایبش، بهار و زیباییهایش، بهار و تکرارناشدنیهایش… در فاصله زمانی بهار گذشته تا بهار امروز، اتفاقات منتظره و غیرمنتظره زیادی به وقوع پیوسته.
زمانی که درگیر ناملایمات میشویم، نمیتوانیم درست ببینیم. اتفاقات و رویاروییهایی که ممکن است به چشم نیایند، گاه نامبارک ظاهر میشوند. گاهی این نامبارکی و
یادداشت پیشرو نوعی زنگ تفریح است. یک وقفه کوتاه. یک مکث اندک… هفته عجیبی رو به انتهاست. حجم انبوهی از نانوشتهها باقی مانده؛ نانوشتههایی که
از سهشنبه ۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ صبح امروز با آسمانی نیمهابری بروز پیدا کرد. آسمانی با رگههایی از ابرهای تیره. ابرهای تیرهای که راه را برای
از دوشنبه ۲۵ فروردینماه ۱۴۰۴ روزهای دوره جراحی – همانطور که از گفتهها و شنیدههایش برمیآمد – پر است از سحرخیزی. اکثر حجم کارهایش در
روزهایی بهار قریب اند. روزهای بهار غریب اند. روزهای بهار، ایستادن بر لبه بیوزنی اند. روزهای بهار سایهسار اند. روزهای بهار روشنیبخش اند. روزهای بهار،
بهار همیشه یکی از بهترین اوقات سال بوده است. بهار ۱۴۰۳ آغاز مقطع کارآموزی بود و بهار ۱۴۰۴ با آمدنش، نوید طی شدن نیمی از
اکثر روزهای زمستان و بخش زنان باهم در آمیختهاند. بخشی پر از تجارب نو. بخشی ممزوج با رویدادهای تلخ و شیرین. مثل سایر روزهای زندگانی.
جنس این یادداشت کمی متفاوت است. احتمالا شرایط جوی، روزهای بخش زنان و اتفاقات پیرامون آن باعث شده بهتر آن را ببینم و یا تجربه
روزهای بهمنماه با شروع بخش زنان مصادف شد. زمانی که سرمای زمستان جایی بجز مغز استخوان برای رسوخ نداشت :”)) و خواب زمستانی درختان نیز