سلاام. یادداشت زیر بخشی از آن سفر در گذشته است (+). زمانی که تنها چند روز میان ما و شروع مقطع فیزیوپاتولوژی فاصله باقی مانده بود. ادبیاتش مقداری خام است. لطفا این را روی حساب اینکه کمتر خوانده و نوشته بودم بگذار :”)). در نوشتههای بروزتر سعی کردهام از آن خامی با خواندن و نوشتن بیشتر فاصله بگیرم اما هنوز راهی طولانی در پیش است. در بین نوشتهها یک نام خواهی یافت. نوشته آن روزگاران معمولا سوم شخص نوشته شدند و کمتر نامی در میانشان مییابی ولی یک نام در آن نوشته وجود دارد. آن نام، امیرمحمد قربانی است :)). آن زمانی که این نوشته از صفحه ذهن به روی کاغذ منتقل میشد، هنوز امیرمحمد را ندیده بودم. صرف جستجوهایی در فضای وب، نوشتههایش را پیدا کردم. بعدها امکانی فراهم شد که بیشتر با هم صحبت کنیم. او را به منزله یک دوست و معلم بینظیر میدانم. یکی از نوشتههای آتی مربوط به جلسه CPC به میزبانی اوست. نوشته پیشرو بیشتر نامهای به خودم بود زمانی که اولین مقطع دوره پزشکی عمومی – که علوم پایه بود – را پشت سر میگذاشتم. یک نامه منباب یادآوری. یک یادآوری در خصوص روزهایی که گذشت و یک انذار از روزهایی که در پیش بود. امید که برای شما مفید واقع شود.
نامهای به تو که اولینبار است در دانشکده پزشکی قدم میگذاری
جمعه ۱۱ فروردین ماه ۱۴۰۲، قبل از شروع رسمی ترم ششم و مقطع فیزیوپاتولوژی
کنکور و ورود به مدرسه طب
بعد از گذشت حداقل سه سال از سالهای پایانی آموزش متوسطه دوم در دبیرستان و شرکت در کنکور سراسری و پذیرش در دانشکده پزشکی، به عنوان یک دانشجوی پزشکی شناخته میشویم. البته که تا زمان سپریشدن کامل جمله پیشین، حداقل، حدااقل! سه سال زمان لازم است. با اعلام سازمان سنجش و بنابر نوع انتخاب صورت گرفته، یا تحت عنوان ورودی مهر وارد دانشکده خواهیم شد یا تحت عنوان ورودی بهمن ماه. البته که ثبتنام این دو گروه، در فاصله نه چندان زیادی از هم صورت میگیرد (لااقل زمان ثبتنام برای ورودی ما، اینطور تعریف شده بود)، اما کلاس گروه ورودی بهمن با یک ترم تاخیر نسبت به ورودی مهر آغاز به کار خواهد نمود.
ابتدای مسیر و علوم پایه پزشکی
در ابتدای مسیر، با چهار ترم تحصیلی رو به رو هستیم. چهار ترمی که در انتها با آزمونی جامع از دروس این مقطع تحصیلی به کار خود خاتمه میدهد. البته اینکه مدت زمان دوره علوم پایه، چهار ترم یا پنج ترم به طول بیانجامد، بسته به دانشگاههای مختلف علوم پزشکی با یکدیگر متفاوت خواهد بود.
از منابع
در طی این چهار ترم (در شرایط معمول، مدت هر ترم حدودا ۶ ماه است و ۴ ترم حدودا ۲ سال زمان خواهد برد)، با دروسی آشنا میشویم که گاه ارتباط بیشتری با طبیعت انسان پیدا میکنند و گاه نیز سردرگم از ارتباط ناچیز آنها با این رشته تحصیلی، در کلاسهایشان حاضر میشویم!
شاید بتوان گفت از اولین دغدغههایی که بین گروههای مختلف ورودی در دانشکده بروز پیدا میکند، تهیه منابع درسی و ایجاد گروههای جزوهنویسی است.
در طی این دو سال، دانشجو موظف خواهد بود این واحدهای درسی را مورد مطالعه قرار دهد، البته احتمالا تفاوتهای جزئی بین دانشگاه های مختلف وجود خواهد داشت؛
بافت شناسی عمومی (مقدمات علوم تشریح)،
علوم تشریحِ (آناتومی) اسکلتی – عضلانی، دستگاه قلب و عروق، دستگاه گوارش، دستگاه تنفس، سر و گردن، غدد درون ریز، دستگاه ادراری تناسلی، سیستم اعصاب (نورو آناتومی) و حواس ویژه،
فیزیولوژیِ سلول، قلب، گردش خون، خون، گوارش، تنفس، غدد و تولید مثل، کلیه، حواس ویژه و اعصاب (نورو فیزیولوژی)،
بیوشیمی سلول – مولکول، دیسیپلین، هورمون و کلیه،
اصول خدمات سلامت،
اصول اپیدمیولوژی،
انگلشناسی، قارچشناسی، باکتریشناسی و ویروسشناسی،
ایمنیشناسی پزشکی،
زبان تخصصی ۱ و ۲،
آداب پزشکی ۱،۲،۳،۴،
مدیریت سلامت در حوادث و بلایا،
ادبیات فارسی،
تربیت بدنی ۱ و ۲،
اخلاق اسلامی، اندیشه اسلامی ۱ و ۲، انقلاب اسلامی، منابع اسلامی، تاریخ و تمدن اسلامی و دانش خانواده.
اگر در همان ابتدای کار با ورودیهای درسخوان ماقبل خود ارتباط پیدا کنیم، همگی بر خواندن رفرنس در رابطه با دو درس آناتومی و فیزیولوژی متفق خواهند بود. رفرنس وزارتخانهای این دو درس، در رابطه با آناتومی، Snell’s Clinical Anatomy و در مورد فیزیولوژی، Guyton and Hall Textbook of Medical Physiology است. البته در رابطه با آناتومی، رفرنس دیگری به نام Gray’s Anatomy for Students وجود دارد که معمولا به دلیل وجود تصاویر بیشتر و در نتیجه تصویرسازی بهتر، بیشتر مورد اقبال دانشجویان قرار میگیرد.
در مورد سایر دروس هم بنابر اعلام وزارتخانه، رفرنسهای دیگری اعلام میشود که عموما از آنها استقبالی صورت نمیپذیرد.
مسئله بعد، تشکیل گروههای جزوهنویسی و معرفی نماینده کلاس به معاونت آموزشی دانشکده خواهد بود. این مرحله معمولا از سختترین مراحل است! چرا که ایجاد هماهنگی و کسب رضایت تمام دانشجویان به سادگی میسر نمیشود!
سوال اینجاست تا چه حد میتوان به این جزوات اتکا نمود؟ معمولا مباحثی که توسط اساتید ارائه میگردد، خلاصهای از مطالب رفرنسهاست. نهایتا این خلاصهها تحت نظر گروههای مختلف جزوهنویسی، به شکل متنی پیادهسازی میشوند. کاربرد اصلی آنها، یادگیریشان برای کسب نمرات قابل قبول در آزمونهاییست که در قالب میان ترم و پایان ترم توسط معاونت آموزشی دانشکده و با همکاری اساتید صورت میپذیرد. این موضوع به این معناست که برای پیریزی دروس مهمتری مثل فیزیولوژی، رجوع به رفرنس از مهمترین امور خواهد بود. معمولا هم انقدر در دوران علوم پایه زمان وجود دارد که بتوان این موضوع را پیگیری کرد.
آیا واقعا نیازی به تهیه کتابها وجود دارد؟ معمولا با مراجعه به کتابخانه دانشکده، میتوان هم نسخه اصلی و هم نسخه ترجمه شده این کتب را یافت. در نتیجه الزامی بر تهیه آنها به صورت فردی وجود ندارد.
اگر کمی قدم فراتر بگذاریم، با این سوال رو به رو خواهیم شد که رفرنس را به صورت ترجمه شده بخوانیم یا از روی نسخه اصلی؟ با گذشت چندین ترم از ورود به دانشکده و کسب تجربه، میتوانم بگویم رجوع به نسخه اصلی رفرنسها، یکی از بهترین کارهایی است که میتوان انجام داد. این تجربه شیرین را وامدار دوست عزیز نادیدهام امیرمحمد هستم. احتمالا در ابتدای کار، این موضوع خیلی دشوار باشد اما اگر به آنها رجوع کنیم متوجه میشویم که متنشان در مقایسه با دیگر کتب انگلیسی، خیلی روانتر از حالتی پیش میرود که تصور میکنیم، لااقل با گذشت زمان اینطور خواهد شد، یعنی امید است که اینطور باشد :”)).
چطور از کارآمدی مطالعه این کتابها اطمینان حاصل کنیم؟ چه مطالب از روی رفرنس اصلی دنبال شوند و چه از روی نسخه ترجمهشده، هدف نهایی این موضوع، فهم ما به بهترین نحو ممکن است. شاید نیاز باشد به این منظور، بعد از مطالعه یک مبحث، دانش خود را بسنجیم. روشهای سنجش هم مشخص هستند. انقدر از کتب تست صحبت میشود که نیازی به تشریح مسئله نیست.
آیا از همان بدو ورود به ترم اول، نیاز به تستزنی وجود دارد؟ شاید بتوان در راستای سنجش کارآمدی مطالعه، از این روش استفاده نمود. با توجه به اینکه در پایان این مسیر دوساله، با امتحانی جامع رو به رو هستیم، این “شاید” به تدریج به “باید” تبدیل میشود!
حال که مسیر کمی روشنتر شد، میتوانیم با شناخت بهتر وارد کلاسهای دانشکده شویم. معمولا طی ترمهای اول و دوم تا با شرایط جدید دانشگاهی انطباق پیدا کنیم، کمی احساس سردرگمی خواهیم داشت که کاملا طبیعی است. این احساس، رفته رفته با کسب تجارب جدیدتر و یادگیری آداب تحصیل دانشگاهی، از صفحه روزگار محو خواهد شد، انگار که اصلا نبوده است!
به طور کلی میتوان گفت از موثرترین رفتارهایی که در طول تحصیل میتوان انجام داد، پیشبرد دروس طبق تدریس اساتید و جلوگیری از انباشتهشدن آنهاست. این امر گاها به دلیل بیتجربگی طی ترمهای نخست میسر نمیشود :”) اما رفته رفته میتوانیم خودمان را با شرایط جدید، تطبیق دهیم.
از دیگر رفتارهای سازنده این دوره، خودآموزی زبان انگلیسی است، چه زبان مورد نیاز برای تکستخوانی و چه زبان عمومی. البته لازم به ذکر است که تسلط بر زبان تخصصی کمک شایانی به تسهیل خوانش متنهای آکادمیک خواهد کرد.