سفر در زمان همچنان ادامه خواهد داشت (+). بعد از گذشت ۶ کورس طاقتفرسا به معنی حقیقی کلمه، زمان آن رسیده بود که ترم ششم را با یک خداحافظی بدرقه کنیم. طاقتفرسا از آن جهت که حجم انبوهی از اطلاعات در زمان بسیار محدودی تدریس شده بود. به علاوه اینکه اتفاقات غیرمنتظرهای که مابین برنامهها به وقوع پیوسته بود، پیشبرد امور را کمی دشوار میساخت. هرچه که بود، به انتها رسید. یک “ترم ششم” به پایان رسید. ترمی که به جرئت میتوان آموزش پزشکی را به قبل و بعد از آن تقسیمبندی کرد. ترمی که دروازه ورودی به دنیای بیکران طب داخلی محسوب میشد. ترمی که تبلور بروز مهارتهای نرم بود. یادداشت پیشرو از احوال آن روزها صحبت میکند. این یعنی سیر زمانی به تدریج رو به پایان است…..
نقلی مختصر از تجربه نخستین ترم مقطع فیزیوپاتولوژی
دوشنبه ۳۰ مردادماه ۱۴۰۲
بعد از گذشت روزهای ترم پنج که فاصله اندکی بین ترمهای مقطع علوم پایه و فیزیوپاتولوژی محسوب میشد، این انتظار میرفت که شروع دوره جدید مثل شروع هر مقطع دیگری، شور و حال دیگری داشته باشد و البته که اینطور هم بود (+). اکنون اما پایان دیگری فرا رسیده بود. حالتی که جناب سعدی آن را در قالب بیتی – که احتمالا بیشتر شکل ناقص آن را شاهد بودهایم – اینطور توصیف نموده است؛
…..به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسبالحال مشتاقی…..
موضوع از همان جلسه دوم آغاز شد (جلسه اول مروری بر آناتومی و فیزیولوژی دستگاه تنفسی بود که در کلاس ۲۰۷ مجتمع پردیس دانشگاهی برگزار شد). جلسهای که قرار بود در تنهاترین آمفیتئاتر مجتمع برگزار شود اما به دلایلی به کلاس شماره ۲۰۷ منتقل گردید. دومین جلسه با کورس مقدمات بیماریهای ریه آغاز میشد. طبق سرفصل ارائه شده توسط آموزش دانشکده، علاوه بر اشارهای به نشانهشناسی بیماریهای تنفسی، گذری بر روشهای تشخیصی در بیماریهای ریوی هم انجام میشد. بخت با ما یار بود که استاد آن جلسه، یکی از بهترین شخصیتهایی بود که ممکن بود در آن زمان شناخت. این موضوع به نظر مورد پذیرش بعضی نبود چراکه وی سختگیریهای خاص خود را اعمال مینمود اما احتمالا چه بهتر از این. فکر میکنم کلمه “استاد” از وجود چنین افرادی به خود میبالد.
از همان ابتدای جلسه، موج شور و اشتیاق را در خود احساس میکردی. انقدر از دنیای اطراف پرت شده بودی که سرتاسر وجودت “گوش” شده بود. از همان جلساتی که گذر زمان را حس نمیکنی. چه حیف که تعدادشان تنها از حدی، بیشتر نمیشود! این موضوع هم با همان سوالات ابتدایی پیرامون نحوه شرح حال گیری بروز پیدا کرد…..
کورسهای بعد به ترتیب؛ مقدمات بیماریهای قلب و عروق، غدد و متابولیسم، گوارش و کبد، روماتولوژی و کودکان بود. همه بسیار بسیار فشرده. گاه حتی فشردهتر از تصور! به دلیل تاخیر حدودا دو ماهه شروع این مقطع، عملا ضعف برنامهای بسیاری مشاهده میشد که این موضوع کار را بسیار دشوار میساخت. هر چه که بود، به انتها رسید. چه بسیار تجارب ارزشمندی که حاصل شد و در توشه اندوختهها ثبت و ضبط گردید. چه بسیارها…..
اینکه هر کورس چه تعداد تجربههایی ارزشمندی در پی داشت، کاملا انکارناپذیر است اما این هم که در حال حاضر وی را توان نگاشتن آنها بر صفحه کاغذ نیست، کاملا اجتناب ناپذیر! نمیدانم، شاید در آینده فرصتی حاصل شد که با تفضیل بیشتری راجع به اینطور امور صحبت شود. شاید هم نشود. در هر صورت تفاوتی در جمله پایانی وجود ندارد :).
مثل همیشه؛ به امید…..