حدود یکسال پیش بود که اولین یا دومین روز پزشک را درک کردیم. هنوز راه زیادی تا مقصد داشتیم و داریم اما، شاید آن روز پزشک بهانهای برای فراموش کردن سختی راه ترم ششم بود. کمکم زمان آن میرسد تا به یادداشتهای تازهتر رجوع کنیم. تا آن زمان، این سیر زمانی همچنان ادامهدار است (+)…..
نقلی بر سرگذشت اولین یا دومین تجربه شناخت روز پزشک
چهارشنبه ۱ شهریورماه ۱۴۰۲
بنابر اطلاع قبلی، امتحان پاتولوژی کورس روماتولوژی ساعت ۸:۳۰ ق.ظ برگزار میشد. شب قبل، جمعکردن وسایل به قصد عزیمت به خانه انجام شده بود. صبح حوالی ساعت ۷:۱۵ با برچیدن ظواهر صبحانه! به سمت دانشکده حرکت کردیم.
هوا نسبت به روزهای گذشته خنکتر مینمود یا شاید اینطور احساس میشد. قرار بر این بود که بعد از جلسه امتحان، تصویری به یادگار بر لنز دوربین نقش ببندد. از همین رو گمانهزنی در خصوص نحوه چینش افراد با چند جستجوی گوگلوار و نحوه کنتراست نور و تصویر (البته در حد ابتدایی و با شرایط موجود) انجام شده بود. با رسیدن به پردیس، زمان را تا برگزاری امتحان مغتنم شمرده و مرور یادداشتها توسط یکی از دوستان آغاز شد. همچنین به صورت ادغامی و خیلی سریع، تصاویر موجود از مباحث پاتولوژیک نیز مورد تورق قرار گرفت. بعد از اندک مدتی اکنون زمان حرکت به سمت حوزه امتحانی بود. همان سالن واقع در جنب راهپله سمت چپ مجتمع آموزشی شماره یک. اکنون حجم تابش خورشید کمی بیشتر شده بود و به همین خاطر، تمام جمعیت داخل ساختمان متمرکز بود. با اعلام مراقب امتحان، به سالن وارد شدیم. طبق اسامی و جدول از قبل تعیین شده، کامپیوتر صندلی A4 آماده به خدمت بود. امتحان در دو فاز تستی و تشریحی برگزار میشد که فاز ابتدایی ۲۰ دقیقه و فاز انتهایی ۱۰ دقیقه زمان داشت. فازها یکی پس از دیگری بر صفحه نمایشگر جلوهگری کردند. با خروج از سالن آزمون، حال زمان به کار گیری لنز دوربینها بود. با مشورتهای صورت گرفته، از بین ایدههای موجود، دو سناریوی “عکس پلکانی” و “تصویر ساده دستهجمعی” انتخاب شد. با شمارش نفرات و بررسی میزان نور راهپلههای هر سه طبقه، پرنورترین و کماستفادهترین (و در نتیجه تمیزترین :)) راهپله انتخاب شد. حال زمان حرکت گروه به سمت ناحیه مورد نظر فرا رسیده بود. با مساعدتی که توسط گروه ورودی صورت گرفت، بالاخره چینش به نهاییترین شکل ممکن رسید. چندین تصویر پی در پی بر لنز دوربین پدیدار و در حافظه دستگاه ثبت شد. بعد از تاخیر چند دقیقهای، تصویر دیگری این بار به شکل عکس دستهجمعی ساده به ثبت نهایی رسید.
بعد از همه اینها، بالاخره زمان خداحافظی رسیده بود. بعد از همه اینها، پایان دیگری رقم خورده بود. اندیشه دیگری در پی گذر سریع زمان. پایان پس از پایان و آغازی پی آغاز…..
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران، ما را بس
دیوان غزلیات – حافظ