سلام بر تو. سلامی از گذشته به سوی آینده. در این دوره حدودا یکساله فیزیوپاتولوژی، از انبوه بیماریها گذشتیم. محور پایه کریستال یادگیریمان با مقدمهای بر مفاهیم اخذ شرح حال بنیان نهاده شد و ذرات کریستال، رفتهرفته طی ترمهای ششم و هفتم در کنار آن محور ابتدایی رسوب پیدا کرد. در سلسله دروسی که با نام “مقدمات بیماریها” شناخته میشدند، از فیزیولوژی آنها گذر کرده و فیزیوپاتولوژی را با هم در یک قاب دیدیم. برای ذهنی که به تازگی از مقطع علوم پایه وارد این مرحله شده بود، این حجم از اطلاعات، سخت به پردازش میرسید. مقدمات بیماریهای ریوی، غدد و متابولیسم، گوارش و کبد، خون، نفرولوژی، روماتولوژی و چندین و چند مورد از مقدمات دیگر بیماریها همه و همه – ظرف مدت حدود یکسال – مورد تدریس قرار گرفتند. حجم انبوه بیماریها در کنار پایه داروشناسی (فارماکولوژی) و پاتولوژیشان به قدری گسترده بود که دیگر نوع نگاهت به “سلامت بودن” یک فرد به کلی تغییر میکرد. همینکه یک انسان میتوانست در میان انبوه این بیماریها، سالم و سلامت باشد، به معنی واقعی کلمه حیرتانگیز بود :).
در کنار آشنایی ابتدایی با مقدمات بیماریها، حضور اساتید بالینی در کلاس درس، از دیگر “اولینها” محسوب میشد. آنجا بود که برای اولینبار با کلماتی مثل راند (Clinical Round)، روتیشن (Rotation)، پزشک آنکال (On-Call Physician)، بیمارستان، کلینیک و….. روبهرو میشدی. کلماتی که در ابتدا غریب به نظر میرسیدند اما رفتهرفته میبایست آنها را در زُمره قریبترین چالشهایت میپذیرفتی. اینجا دیگر آن کلاس درس مرسوم – با میز و صندلیهایی که برای سالها با هم همراه بودید – نیست. اینجا ساختاری به غایت پیچیده است. اینجا همان نقطهای است که از قول استاد عزیز، مینیاتور واقعی یک جامعه محسوب میشود. اینجا بیمارستان است…..