نوشته پیشرو در میان روزهای اورژانس داخلی به ثبت رسید. تعداد کلماتش هرچند اندک است اما یادآور رویداد بس ارزشمندی است. رویدادی به ظاهر ساده که شیرینیاش به مانند نوشیدن یک فنجان چای گرم در صبح یک روز بهاری است. آنجا جایی بود که بعد از مدتها، به همان شیوه قدیمی مطالب را برای ارائه آماده کرده بودم. همان شیوه قدیمی؟ احتمالا نوشتههای پیشرو بیشتر توضیح خواهند داد…..
روزی روزگاری در بخش حاد یک
از یکشنبه ۱۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
این روزها اورژانس داخلی را تجربه میکنیم. قرار بر این بود که مباحثی را بین گروه سهنفره خودمان تقسیم کرده و طبق دستور رزیدنت، برایشان ارائه دهیم. به یکی از دوستان مبحث GIB۱ رسیده بود. به دیگری PTE۲ و به من هم COPD۳.
مبحث GIB در آخرین دیدارمان توسط آن دوست عزیز بحث شده بود. در نتیجه امروز یا نوبت من میبود یا آن دوست عزیز دیگر. زمانی که رزیدنت از آمادگیمان پرسید، با تمام ترسهایی که در دل داشتم، خود را جلو انداختم. این روزها نکتهای را بیش از همیشه دریافتهام. مطالعه یک درس برای خود خودش، خیلی شیرینتر از مطالعه آن برای امتحانش است. این موضوع با دیدن کیسهای مرتبط، صد مرتبه با ارزشتر میشود. نمیدانی چطور ولی به خاطرسپاری اطلاعات بالینی با حضور در محیط بیمارستان، بسیار ممکنتر مینماید.
یکی از شیرینیهای این مسیر، ارائه ناقص امروز بود :”). اینکه تلاش کنی تمام اندوخته ذهنت در خصوص یک موضوع مشخص را طبقهبندی کنی و آنها را به شیوهای که ذهن مخاطبت را درگیر و مرتب سازد ارائه دهی، از اندک فعالیتهایی است که توان وصف لذتش را ندارم. نمیتوان نامش را آموزش دادن گذاشت چرا که سطح دانش فرد روبهرویم سالها بیش از این دانشجوی خرد فعلی است اما به عنوان یک تلاش، اقدام دلچسبی است. خصوصا اینکه رزیدنتمان مرد جوانی است که تعامل با وی، بسیار بیآلایش است. انقدر که اگر اشتباه کنی، در یک جمع خودمانی و دوستانه مسئله حل میشود :)).
به امید…..
2 پاسخ
محمدجواد این مورد رو من هم تازگی ها متوجهش شدم (که کاش زودتر متوجه میشدم) که چقدر تلاش برای ارائه به دیگران چقدر متفاوتتر از فهمیدن برای خود هست و چقدر عمیقتر هست این موضوع.
گرچه تا به امروز موقعیت زیادی برام برای این موضوع در دسترس نبود ولی توی وبلاگنویسی و مطالعات غیردرسی تاثیرش رو دیدم قبلا.
واقعا درست میگی ایلقار. با اینکه خود آموزش دادن اصلا کار آسونی نیست، ولی چون مستلزم متمرکز شدن هست، میشه اون حس بینظیر عمیق شدن رو تجربه کرد. از طرفی اون آسون نبودن ضمنی، باعث میشه نتیجهاش خیلی دلچسبتر باشه.