میتوانی چیزی ببینی؟
با رسیدن به شهریورماه ۱۴۰۳، تابستان آخرین زورهایش را میزد که بتواند استخوانهایت را مغز پخت کند. حرارت اشتیاق حضور در بخشی که تا به
وبلاگ شخصی
با رسیدن به شهریورماه ۱۴۰۳، تابستان آخرین زورهایش را میزد که بتواند استخوانهایت را مغز پخت کند. حرارت اشتیاق حضور در بخشی که تا به
سیر در مقطع فیزیوپاتولوژی با این یادداشت به پایان میرسد (+). یادداشتی که خود به نوعی، شرحی بر “اولینها“ست….. آن مرد با استریدور۱ آمد! صبح
این راه را نهایت؟….. چیزی به انتهای بخشی از سرگذشت مقطع فیزیوپاتو باقی نمانده (+). یادداشت پیشرو مربوط به دنیای کودکان است….. سَرِ خُمِّ مِی سلامت! دومین
نقلی بر یکشنبه و دوشنبه ۸ و ۹ بهمنماه ۱۴۰۲ سیر زمانی فیزیوپات به واپسین روزهای خود نزدیک میشود (+). یادداشت پیشرو در حقیقت برگرفته
همچنان در ترم هفتم سفر میکنیم (+). زمانی که به واسطه واحد سمیولوژی عملی، برای اولینبار به طور جدی به محیط بیمارستان وارد شدیم….. از
سفر در زمان همچنان با ترم هفتم و دوران مقدمات بیماریهای کلیوی پیگیری میشود (+)….. از اهمیت کلنگری در دنیای جزءنگر نقلی بر روز چهارشنبه
چیزی به پایان سیر زمانی مقطع فیزیوپات باقی نمانده است (+). در روزهای ابتدایی آذرماه، جایی که چهره پاییز به خوبی خودنمایی میکرد، در ابتدای
حوالی آبانماه ۱۴۰۲، زمانی که احوال پاییزی مقابل انظار خودنمایی میکرد و برگهای درختان چهرهای متفاوت به خود گرفته بودند، اولین تجربه کلاسهای هماتولوژی رو
نوشته پیشرو از اولین حضور جدی در یک جلسه میگوید. سیر در زمان رفتهرفته سرعت پیدا میکند (+). نقلی بر اولین حضور جدی در یک
و بالاخره مهدی کلینیک و CPC. هیچ مقدمهای لازم نیست. همهچیز به اوایل ترم هفتم برمیگردد (+). به تدریج زمان حال را شاهد خواهیم بود.