نقلی بر یکشنبه و دوشنبه ۸ و ۹ بهمنماه ۱۴۰۲
سیر زمانی فیزیوپات به واپسین روزهای خود نزدیک میشود (+). یادداشت پیشرو در حقیقت برگرفته از تجربیات دو روز است. روز اول انقدر متراکم بود که تنها در چند جملهای منباب “اولینها” به پایان رسیده است. تمام روایتها مربوط به زمستان ۱۴۰۲ است…..
برداشت اول؛ ۸ بهمنماه
تجربه اولین سمع قلب واضح، تجربه اولین شرح حال کامل و تجربه اولین نوبت اخذ علائم حیاتی کامل از اتفاقات امروز بود. اگرچه دیروز هم شرح حال ناقصی گرفته شد و اندازهگیری فشار خون همگروهیها به انجام رسید اما، امروز یکی از آن تلاشهای “نزدیک به کامل بودن” هدف قرار گرفته بود.
برداشت دوم؛ ۹ بهمنماه
صبح حوالی ساعت ۷:۳۰، مقصد بیمارستان است. بارشهای اخیر هوا را به شدت مطبوعتر از گذشته ساخته و پاکیزگی هوا به روشنی قابل درک است. ساعت حوالی ۷:۵۶ صبح، درب بیمارستان مشاهده میشود. با توجه به آغاز مورنینگ راس ساعت ۸ صبح، کمی دویدن و صرف انرژی مضاعف تا رسیدن به محل آمفیتئاتر مورد نیاز است.
جلسه آغاز میشود. طی هفته گذشته عموما ۲ کیس یا نهایتا ۳ کیس طی هر جلسه ارائه شد و پس از آن، زمان باقیمانده به Follow-up۱ کیسهای هفته گذشته اختصاص پیدا کرد. امروز هم از این قاعده مستثنی نبود. روند جلسه با حضور اساتید حاضر به سرعت پیگیری شد و چند یادداشت هم از صحبتهای انجام شده به ثبت رسید.
با عزیمت به مقصد ساختمان آموزشی و ثبت ساعت ورود، آماده ورود به بخش امروز شده بودیم که اورژانس بود. از سمت درب اضطراری نزدیک ساختمان آموزشی که تقریبا در سمت چپ آن واقع شده، نهایتا به اورژانس رسیدیم. چند برگ شرح حال سفید از روز گذشته در دسترسمان بود. نتیجتا بدون فوت وقت به دنبال بیماری با Impression خوشحال بودیم تا چند خطی از ایشان شرح حال بگیریم. همینطور هم شد :”)). اورژانس خلوتتر از روز گذشته مینمود و این، جای مانور ما ساب-استاژرها۲ را بیشتر فراهم میکرد. بعد از اخذ ۲ شرح حال به ترتیب از یک پسر ۱۶ ساله و یک خانم میانسال، درست مثل چند عدد جوجه اردک، پشت سر اتندینگ محترم شروع به حرکت کردیم تا چگونگی کار عملی را در برخورد ایشان با بیماران، بیش از گذشته درک کنیم. ایشان هم همینکه متوجه حضور ما شد، توضیحات بیشتری را برایمان شرح داد. مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه بالاخره استاد برای ثبت سیستمی وضعیت بیماران وارد ایستگاه پرستاری شد. مدتی گذشت و ما هم همینطور در گوشهای منتظر بودیم تا ایشان برای ویزیت مجدد بیمار دیگری اقدام کنند. متاسفانه هر چقدر انتظار کشیدیم، این مهم هم به درازا انجامید :”)).
نهایتا توجه یکی از دستیاران داخلی حاضر، به حضورمان بیشتر جلب شد. زمانی که به سمتمان آمد، چند کلمهای منباب احوالپرسی و شرح ماوقع روزهای گذشته بین ما رد و بدل شد. نهایتا ایشان از علت پیرویمان از قانون اینرسی۳ سوال پرسید. ما نیز علت را برایشان بازگو کردیم. به پیشنهاد ایشان، بار دیگر به سمت بیماران تختهای مقابل حرکت کردیم اما این بار نه برای اخذ شرح حال، بلکه برای معاینه و سمع ریوی بیماران حاضر.
یکی از بزرگترین چالشهای موجود خصوصا در روزهای نخستین، باز کردن سر صحبت با بیماران است. انقدر سخت که برای بیماری که تصمیم گرفتیم ریهاش را سمع کنیم، چندین دقیقه با خود کلنجار رفتیم. نمیدانم، شاید برای من اینچنین سخت مینمود. هرطور که بود بالاخره بهانهای پیدا شد که سر صحبت را با آن پیرمرد تازه بستری شده باز کنیم. بیمار کیس شناخته شده COPD از سالهای دور بود که از صبح امروز به دلیل Exacerbation وضعیت تنفسیاش، به اورژانس مراجعه کرده بود. از دور مشخص بود که دیسترس تنفسی واضحی وجود دارد که وقتی دلیل را جویا شدیم، گفته شد که علت احتمالی وجود انفلوآنزا یا سرماخوردگی اخیر است! البته کمی دیر شده بود چون ما به تازگی ریهشان را سمع کرده بودیم، بیآنکه از ماسک استفاده کنیم. ریه هم در سمع Clear بود و به جز همان علائم دیسترس تنفسی، صدای دیگری سمع نگردید. RR۴ بیمار حدود ۳۱ در هر دقیقه بود!
با توجه به آن شارژ ابتدایی از سوی آن دستیار محترم، اینبار سراغ مرد جوانی رفتیم که بر روی تخت سمت مقابل، از تنگی نفس شدید به خود میپیچید. حالتی بسیار ناراحتکننده که نه از ما کاری بر میآمد و نه از دیگران. باید منتظر میشدیم تا داروهای تجویز شده برایشان هر چه زودتر عمل کنند. ماسک اکسیژنی هم بر روی صورتشان قرار گرفته بود و با آن حال، O۲ Sat۵ بیمار حدودا ۹۲ بود. وقتی Chest Piece استتوسکوپ را بر روی کمرشان قرار دادم، در تمام نواحی Wheezing بس واضحی به صورت منتشر قابل سمع بود. انقدر واضح که حتی با قرار دادن استتوسکوپ در حد فاصل دیافراگم و ریهها، صدا باز هم از تکاپو نمیایستاد. درست در تخت مجاورشان، خانمی بستری شده بود. وی کیس شناخته شده CKD۶ بود که کمی هم مشکل قلبی برایشان ذکر میگردید. سمع ریه ایشان در رأس تا نزدیکی قواعد، Rale هایی خفیف را بروز میداد. البته که آن صداها به دلیل وجود مایع، بسیار کاهش یافته بود. به طوری که اگر راهنمایی رزیدنت معالجشان نبود، تقریبا برایمان غیر قابل سمع بود.
گردش بین بیماران و تختهایشان به همین منوال گذشت. نهایتا با پیدا کردن یک عدد فشارسنج عقربهای فارغ – که در گوشه تختی خالی از سکنه رها شده بود – شروع به فشار گرفتن از یکدیگر کردیم. زمان گذشته بود و به نیمه روز رسیده بودیم. به سمت ساختمان آموزشی حرکت کردیم. ساعت خروج را ثبت کردیم و مجددا به اورژانس برگشتیم. در همین حین یکی از اینترن حاضر در محل، از من و پیشهام چند سوال به عمل آورد. اینجانب نیز در چند کلمه، مختصر توضیح دادم؛
اهل تهرانم.
روزگارم بد نیست.
تكه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
با اندکی اقتباس از شعر صدای پای آب – سهراب سپهری
ایشان کمی از تجربههایش را با گروه حاضر به اشتراک گذاشت. از آنها که با خواندن هیچ کتابی قابل دستیابی نیست. مابین صحبتهایش به یاد نقل قولهای Steven P. Jobs افتادم. در حال حاضر کلمات دقیقش را به خاطر ندارم اما اینچنین مضامینی در بین آن صحبتها وجود داشت. اینکه اجازه ندهید صدای درونتان با صداهای بیرونی ساکت شود. اینکه نگذارید شعله اشتیاقتان رو به خاموشی گراید. با پایان یافتن آن جلسه توجیحی که به طور خیلی تصادفی اتفاق افتاده بود، بالاخره زمان رفتن فرا رسیده بود. ساعت حدودا ۱:۳۰ ب.ظ بود.
مثل گذشته، به امید…..
- پیگیری یا Follow-up همان ویزیت مجدد بیمار برای بررسی موثر بودن مسیر درمانی درپیشگرفتهشده است (+). ↩︎
- کلمهای کاملا مندرآوردی! به دلیل اینکه حضورمان در بخش زمانی به وقوع میپیوست که هنوز استاژر محسوب نمیشدیم.
↩︎ - قانون اول از قوانین نیوتن؛ به این معنی که اگر برآیند نیروهای وارد بر جسم صفر باشد، جسم ساکن، ثابت باقی میماند و جسم در حال حرکت نیز با همان سرعت و در همان جهت به حرکت خود ادامه میدهد (+). ↩︎
- نرخ تنفسی یا تعداد تنفس (Respiratory Rate) که به اختصار RR نوشته میشود، همان تعداد تنفس معمول طی یک دقیقه است. معمولا تعداد طبیعی آن در یک فرد بزرگسال، ۱۲ تا ۲۰ در نظر گرفته میشود (+). ↩︎
- اشباع اکسیژن (O۲ Saturation) که به اختصار O۲ Sat نوشته شده و با درصد بیان میشود، به طور معمول بین ۹۵ تا ۱۰۰ درصد در نظر گرفته میشود (+). ↩︎
- Chronic Kidney Disease ↩︎